ای روزگار
من راههای نرفته بسیار دارم . . .
اما با تو یکی ، زیاد راه آمده ام . .
- ۶ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۴۲
ای روزگار
من راههای نرفته بسیار دارم . . .
اما با تو یکی ، زیاد راه آمده ام . .
می خواهم یادت را طلاق دهم
ولی چکار کنم که از عهده
مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم
حال ِ پستچی ای رو دارم که
به خودش نامه می ده...
نامه..............
نمی رسه...
حالـــم گـــرفتـه از ایـــن شـــهر
گـــاه آنقـــدر پـــاک کـــه باورت نمی شـــود
گـــاه آنقـــدر آلـــوده کــــه نفست می گیرد.
سخته...
دلت گرفته باشه،،،، یه دنیا بغض تو گلوت باشه....
اما خب... جز سکوت...
نه اینکه حرفی نباشه که بزنی ها ... نه!... نشه که بگی...
عیب نداره رفیق! این هم ___________
میگویند ضعیف شده ای
میگویم سنگینی درس هایم است،
نمیدانند سنگینی درس هاییست که از دنیا
و ادمهایش گرفته ام..
طواف می کنم "مادری" را که برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ...
نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند
من از سکوت موریانه ها می ترسم...
بانو
نمی یابمت؟؟
اما کنار تو گریه مرسوم است ...
مگر می توان پهلوی تو بود و شکسته نبود...
دود سیگارم را هزاران بار به آدمای این دنیای رنگارنگ ترجیح می دهم
کم رنگ است ولی چند رنگ نیس نیست...
محبت به نامرد ، کردم بسی
محبت نشاید به هر نا کسی
تهی دستی و بی کسی درد نیست
که دردی چو دیدار نامرد نیست
ارسالی از دوستان
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را میدهد به یک بی اعتنایی مـزمـن
دیـگه مـهـم نـیـســت بـودن یا نـبـودن
دوست داشتن یا نـداشتن
دیگه حسی تو رو به احساس کردن نمی کشاند
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق میشـی
و فقط نـگـاه میکـنی, نـگــــــــــاه...
به کبریت نیازی نیست
سیگارم را بر لبم میگذارم
به دردهایم که فکر کنم
خودش آتش میگیرد
غمگینــم…
مثه عکسـی در اعلامیــــه ی ترحیـــــم !
کـــه "لـــبخنــدش" ..
دیگــران را "مـی گــریـانـد" …!